می خواستم زندگی کنم راهم را بستند
ستایش کردم گفتند خرافات است
عاشق شدم گفتند دروغ است
گریستم گفتند بهانه است
خندیدم گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید میخواهم پیاده شوم
دکتر علی شریعتی
می خوام بلند فکر کنم. یا بهتر بگم بلند فکر کنیم.
نمی دونم چی شد یاد "خس و خاشاک" افتادم. شاید به خاطر اتفاقات دنباله دار بعد از انتخابات دهم کشورمون بودش. نتایج گوگل خیلی برام جالب و از طرفی تعجب آور . اذهان عمومی هنوز همون تعبیر اشتباه و رو دارن. یادمه اون روز که با مهدی و هادی رفتیم میدان ولیعصر، بنده خدا گفت "در انتخابات ایران40 میلیون نفر خودشان بازیگر اصلی و تعیین کننده اصلی بودهاند، حالا چهار تا خس و خاشاک این گوشه ها کاری می کنند بدانید این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آنان نخواهد گذاشت". [1] [2]
عجیبه که چطوری سوار افکار عمومی شدن. اگه خودم اونجا نبودم شاید خودم باورم میشد.
انصافا اونقدر خوب برنامه ریزی کردن که فرق بین راست و دروغ مشخص نیست. اونقدر هزینه صرف برنامه های کثیفشون کردن که مرز حقیقت و غیرش از بین رفته، ولی کور خوندن. ما هستیم. هر چند کم (بیشمار نیستیم) ولی استوار تا آخرین قطره خون.
می خواهم اغتشاشگر باشم. می خواهم ساختاری که بیگانگان و قسم خوردگان به براندازی نظام جمهوری اسلامی عزیزمان رو، طراحی کردن، بشکنم ونقش بر آب کنم.
به ساده ترین بیان، گام اول آگاهی وشناخت ، دوم برنامه ریزی و گام سوم اجرا.
دوستان و دوستداران محمود احمدی نژاد، میر حسین موسوی، محسن رضایی و مهدی کروبی، بیدار باشید. دشمن در حال نفاق و تفرقه افکنی هست.که تا اینجا موفق بودن.
حق پیروز است.
کارآفرینی عبارت است از فرایند خلق چیزی جدید و پذیرش مخاطرات و سود حاصل از آن. به عبارت دیگر، کارآفرینی فرایند خلق چیزی جدید و باارزش است که با اختصاص زمان و تلاش لازم و در نظر گرفتن ریسک های مالی، روانی و اجتماعی و رسیدن به رضایت فردی و مالی و استقلال به ثمر می رسد. این تعریف دارای چهار جنبه اساسی است:
چند جنبه مشترک در همه تعاریف کارآفرینی وجود دارد: ریسکپذیری، خلاقیت، استقلال و پاداش.
کارآفرین کیست؟
وجوه مشترک کارآفرینان
من ملک بودمو فردوس برین جایم بود............. آدم آورد در این دیر خراب آبادم
مادر عزیزم دوستت دارم. و همه روزای سال برام روز مادره
یک بوم دو هوا خستم به خدا / نمی خوامو می خوام بشم از تو جدا
رویای عزیز / تردید و گریز / بی عشق نمی تونم به خدا
سطان قلبم بی تو سرابم.....
امروز بین دوستا حرف وب لاگ افتاد دلم برا مطلب نوشتن یه کم تنگ شد.الان حدودا داره برف می یاد و از اون شبای به یاد موندنی آخر پاییزیه.
بعد از دوره کد خدا خواست که دمه دست باشیم و افتادم دانشگاه افسری امام علی (ع) و قسمت معاونت پژوهش اونجا مشغولم.
الان حدوداْ سرم خلوته و اگه توانی باشه و خدا بخواد بحث « کار بهترین تفریح »رو ادامه می دیم.
ما بچه های ۳۴ – هم دل هم قسم شدیم
جونمونو فدا کنیم – فقط برای ایران
لباس سربازی ما - به رنگ خاک جبهه هاست
اگه آقا نظر کنه - همه می ریم کرببلا
ل و، ف ل و شدیم - شب نشده ولو شدیم
اما توی میدونه جنگ - مجهاهدو دلیریم (۲)
یه روز میاد که هر کدوم - یه جایی خدمت میکنیم
اما همه فکر میکنن - به ۷۳۴ - به ۷۳۴
زنده و با کلی خاطره برگشتم . این شعر یگان ما بود (البته یه ریتم خاصی داره). یگان ۷۳۴ - مرکز آموزش ۰۱ نیروی زمینی ارتش .
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید / وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
معنی : در اینجا منظور از بهار همون سربازی می باشد ، که شاعر منو مژده می ده که دیگه وقت آش خوریه . منظور از وظیفه گر هم همون سربازه دیگه. معنی گل و نبید هم بمونه بعد سربازیم می گم. تا اومدیم یه 4 خط مطلب بنویسم، باید بریم . میرم میام .یعنی 2/2/85 میرم و 2/4/85 بر می گردم البته زیاد هم مطمئن نیستم. از خدا بخوایم توان شاد زیستن به ما بده . آمین.
واژه فلسفه واژه ای یونانی و به معنای دوست داشتن دانایی است. اما به عنوان یک رشته، فلسفه، علمی است که از اصلی ترین فعالیت انسان، یعنی تفکر بر خاسته است. تفکر در مورد کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که در زندگی و در جهان با آن ها روبرو هستیم. عمر فلسفه به اندازه عمر زندگی انسان بر روی زمین است؛ زیرا بشر از اولین روز حیات بر کره خاکی، همواره با پرسش هایی اساسی و معماگونه درباره خود و جهان روبرو بوده است. اساسا باید گفت: فلسفه هنگامی پدیدار می شود که سوال هایی بنیادین درباره خود و جهان بپرسیم.سوالاتی مانند:
قبل از تولد کجا بوده ایم و بعد از مرگ چه اتفاقی برایمان می افتد؟ زیبایی چیست؟ آیا زندگی ما را شخص و یا نیرویی دیگر اداره می کند؟ از کجا معلوم که همه در خواب نیستیم؟ خدا چیست؟ و دهها سوال نظیر این سوالات. بنابراین می توان گفت: فلسفه، طرح پرسش های کلی و جستجوی آزادانه برای یافتن راه حل ها است. (roshd.ir)
من یه دفتر دارم که یه چیزایی توش می نویسم که برای خودم جالبه. این دفتر(فعلاً) چهار بخش داره:
1- کارهایی که بهتر می تونم انجام بدم .
2- موفقیت هایی که تا حالا بدست اوردم.
3- کارهایی که به نظرم می رسه که جالب باشه.
4- خصوصیت اونی که می خوام بهش برسم.
این دفتر تو کارام بهم خیلی کمک می کنه.
سال نو، تجربه و توان بیشتر ، تفکرات نو ، احساس نو ، برای رسیدن به بهترین ها .
بسم الله.
مژده ای دل که دگر باره بهار آمده است/خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است
به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی/این پیامی است که از دوست به یار آمده است
شاد باشید در این عید و در این سال جدید/آرزویی است که از دوست به یار آمده
فرارسیدن سال نو را به تک تک دوستان تبریک میگم. موقع تحویل سال ما را از دعای خیرتون محروم نکنید. برای پدر دوستم هم دعا کنید که زودتر خوب شه.
تصمیمات ، تفکرات ، رفتارها ،عملکرد و کلاً هر چی که از انسان بروز پیدا میکنه دو بعد داره : یکی منطقی و دومی احساسی (غیر منطقی) . وقتی تصمیمی می گیرید که از سر منطق باشه (منطق خودتون)، معمولاً نباید احساس پشیمونی کنید. اگر یه وقت دیدید که از تصمیمتون در شرایطی (که مثلاً شکست بخورید) پشیمون شدید، بدونید که تصمیمتون منطقی نبوده و احساسی بوده.
یعنی اگر منطقی تصمیم بگیرید هر چند که غلط باشه ، به شرط این که منطق خودتونو عوض نکنید، هیچ وقت مایوس نمیشید و اگه احساس تنهایی کردید بدونید که احساسی عمل کردید. اینم بگم که آدمای 100% منطقی و یا 100% احساسی خیلی محبوب نیستن. دورو ور خودتونو ببینید. اونایی که از هر دوتاش استفاده می کنن، محبوب تراند.
توی کار منطقی برخورد کنید. آدمای موفق رو ببینید. اونایی که 100% منطقی اند(یعنی احساسی عمل نمی کنن) که چطورین. اگه از شکست می ترسید، اگر از تنهایی می ترسید، اگر از یاس و ناامیدی می ترسید، پس احساساتی تصمیم نگیرید و هر چی بیشتر احساساتی تصمیم بگیرید (هر چند که خوشایند است) ولی آخرالامر تنهایی و یاس و ... را دنبال داره.
- اینکه چطور بفهمیم که احساساتی عمل می کنیم یا منطقی رو توی آینده نزدیک میگم.فقط اینم بگم که تغییر از یکی به دیگری کار 1 روزو، 1 هفته، 1 ماه نیست.
بسم الله
سال 82 این وبلاگ رو زدم ولی خداییش نمیدونستم چی توش بزنم. الان می خوام در مورد خیلی چیزا فکرامونو به اشتراک بذاریم.
کار، این کار به اون معنایی که الان فکر میکنید نیست (Car هم نیست)، یواش یواش می فهمید.
تصمیم ندارم بنگاه کاریابی بزنم. می خوام ، یه بنگاه کار سازی بزنیم. ولی ممکنه از بنگاه های کاریابی هم سر در بیاریم .
آخرش می خوایم ، هیش کی بی کار نباشه. اونایی هم که کار دارن کارشون بهتر پیش بره.
کار زیاده،باید یاد بگیریم کدومو انجام بدیم .
از خاطرات و تجربیات خودمون گرفته تا حرف دل و مشورت و ....
تصمیمم براینه که این وبلاگ رو گروهی کنم . الانم که اینجا رو راه انداختم قبلش با یکی از دوستام مشورت کردم.